بي رخت در جهان نظر چکنم
شاعر : عطار
بي لبت عالمي شکر چکنم | | بي رخت در جهان نظر چکنم | زحمت هندوي بصر چکنم | | رويت اي ترک اگر نخواهم ديد | رخت آلودهي نظر چکنم | | چون دريغ آيدم رخت به نظر | من خطيري نيم خطر چکنم | | دو جهان گرچه سخت با خطر است | از سر کوي تو گذر چکنم | | چون سر موي تو به از دو جهان | من بدين عمر مختصر چکنم | | گر عزيز است عمر مختصر است | چشم کور است و گوش کر چکنم | | همه عالم جمال و آواز است | من حيران بي خبر چکنم | | چون خبر دادن از تو ممکن نيست | چون زبان نيست کارگر چکنم | | گرچه جان موج ميزند از تو | دست با کوه در کمر چکنم | | چون ز کاهي بسي ضعيف ترم | هيچ باشد من اين قدر چکنم | | گر کنم صد هزار قرن سجود | با لب خشک و چشم تر چکنم | | گفته بودي که خشک و تر در باز | بي تو با آب بر جگر چکنم | | آتش دل به است بي تو مرا | چون ز هم ريخت بال و پر چکنم | | گفتيم بال و پر زن از طلبم | من هيچ آخر اين سفر چکنم | | چون مسافر تويي و من هيچم | من سرگشته پا و سر چکنم | | چون تو جويندهي خودي بر من | من چو حلقه برون در چکنم | | چون دروني تو و برون کس نيست | تا تو باشي همه دگر چکنم | | در درون کش مرا و محرم کن | فرد بايد مرا حشر چکنم | | محو شد درغم تو فرد فريد | |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}